Punctilious

pʌŋkˈtɪliəs pʌŋkˈtɪliəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
دقیق، نکته‌سنج، بسیار مبادی آداب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد punctilious

  1. adjective careful, finicky
    Synonyms: ceremonious, conscientious, conscionable, conventional, exact, formal, formalistic, fussy, good eye, heedful, meticulous, nice, observant, overconscientious, overscrupulous, painstaking, particular, persnickety, precise, proper, punctual, right on, scrupulous, strict
    Antonyms: careless, easy-going, informal, uncaring

ارجاع به لغت punctilious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «punctilious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/punctilious

لغات نزدیک punctilious

پیشنهاد بهبود معانی