امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Punctilious

pʌŋkˈtɪliəs pʌŋkˈtɪliəs
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
دقیق، نکته‌سنج، بسیار مبادی آداب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد punctilious

  1. adjective careful, finicky
    Synonyms:
    ceremonious conscientious conscionable conventional exact formal formalistic fussy good eye heedful meticulous nice observant overconscientious overscrupulous painstaking particular persnickety precise proper punctual right on scrupulous strict
    Antonyms:
    careless easy-going informal uncaring

ارجاع به لغت punctilious

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «punctilious» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/punctilious

لغات نزدیک punctilious

پیشنهاد بهبود معانی