صفت تفضیلی:
more observantصفت عالی:
most observantدقیق، نکتهسنج، باریکبین، هوشیار، تیزبین
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژه
He is so observant that he does not miss the tiniest details.
او آنقدر دقیق است که کوچکترین جزئیات را هم نادیده نمیگیرد.
An observant passerby noticed the fire and awakened the inhabitants of the house.
عابری هوشیار متوجه آتشسوزی شد و اهل خانه را بیدار کرد.
مقید، پایبند، ملتزم
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was raised in an observant household with strong religious traditions.
او در خانوادهای مقید با سنتهای مذهبی قوی بزرگ شده است.
Observant Christians often attend church regularly.
مسیحیان پایبند به دین معمولاً بهطور منظم در مراسم کلیسا شرکت میکنند.
observant of the rules of etiquette
پایبند آداب معاشرت
صفت تفضیلی observant در زبان انگلیسی more observant است.
صفت عالی observant در زبان انگلیسی most observant است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «observant» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/observant