آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۲ آذر ۱۴۰۴

    Observant

    əbˈzɜrːvnt əbˈzɜːvnt

    صفت تفضیلی:

    more observant

    صفت عالی:

    most observant

    معنی observant | جمله با observant

    adjective C2

    دقیق، نکته‌سنج، باریک‌بین، هوشیار، تیزبین

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه

    مشاهده

    He is so observant that he does not miss the tiniest details.

    او آن‌قدر دقیق است که کوچک‌ترین جزئیات را هم نادیده نمی‌گیرد.

    An observant passerby noticed the fire and awakened the inhabitants of the house.

    عابری هوشیار متوجه آتش‌سوزی شد و اهل خانه را بیدار کرد.

    adjective

    مقید، پایبند، ملتزم

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    He was raised in an observant household with strong religious traditions.

    او در خانواده‌ای مقید با سنت‌های مذهبی قوی بزرگ شده است.

    Observant Christians often attend church regularly.

    مسیحیان پایبند به دین معمولاً به‌طور منظم در مراسم کلیسا شرکت می‌کنند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    observant of the rules of etiquette

    پایبند آداب معاشرت

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد observant

    1. adjective alert, watchful
      Synonyms:
      attentive watchful sharp vigilant heedful mindful aware perceptive intelligent keen understanding quick discerning sensitive eager interested alive penetrating comprehending correct searching bright considering contemplating deducing detecting discriminating intentive questioning surveying clear-sighted eagle-eyed regardful advertent wide-awake on one’s toes on the ball not missing a trick
      Antonyms:
      careless inattentive unaware thoughtless unmindful indifferent unwatchful unobservant

    لغات هم‌خانواده observant

    noun
    observation, observer, observance, observatory
    adjective
    observant, observable
    verb - transitive
    observe
    adverb
    observantly

    سوال‌های رایج observant

    صفت تفضیلی observant چی میشه؟

    صفت تفضیلی observant در زبان انگلیسی more observant است.

    صفت عالی observant چی میشه؟

    صفت عالی observant در زبان انگلیسی most observant است.

    ارجاع به لغت observant

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «observant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/observant

    لغات نزدیک observant

    • - observable
    • - observance
    • - observant
    • - observantly
    • - observation
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    log on loki long-distance long opening hours longtime merci merciful metrical mildly missy needless newsstand nexus nighttime nighty-night میلیونر قورباغه موذن ایتالیا ضامن ضمانت ضمانت کردن ضمانت‌نامه تضمین تضمین کردن رضایت‌نامه عزم عزیمت عزیمت کردن متملق
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.