شکل جمع:
observationsمشاهده، ملاحظه، نظر، مراقبت
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
observation of a bird's behavior
مشاهدهی رفتار پرندگان
the depth of his observations
عمق نگرشهای او
in order to avoid observation
برای احتراز از دیده شدن
temperature observations
برنگریهای حرارت
He made a few childish observations.
او چند اظهار نظر بچگانه کرد.
پزشکی توجه (پزشکی)، (تحت) نظر، (تحت) بررسی، معاینه
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He was under observation by the police.
پلیس او را تحتنظر داشت.
He is under observation in the hospital.
او در بیمارستان تحت مراقبت است.
The patient is under continuous observation.
بیمار دائماً تحت مراقبت است.
(به ویژه در پژوهشهای علمی) مشاهده و یادداشت
She has just published her observations on the Iranian society.
او اخیراً نظریات خودش را دربارهی جامعهی ایران به چاپ رسانده است.
(در اصل) رعایت (قانون یا سنت و غیره)
نجوم رصد
دیدبانی
an observation tower
برج دیدهبانی
تحتنظر بودن، تحت بررسی بودن، تحت معاینه بودن، زیر برنگری بودن
keep (somebody) under observation
(پلیس) تحتنظر گرفتن، (پزشک یا بیمارستان) مورد معاینه و بررسی قرار دادن
(نجوم) رصد کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «observation» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/observation