آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۹ آذر ۱۴۰۲

    Observation

    ˌɑːbzərˈveɪʃn ˌɒbzəˈveɪʃn

    شکل جمع:

    observations

    معنی observation | جمله با observation

    noun countable B2

    مشاهده، ملاحظه، نظر، مراقبت

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    observation of a bird's behavior

    مشاهده‌ی رفتار پرندگان

    the depth of his observations

    عمق نگرش‌های او

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    in order to avoid observation

    برای احتراز از دیده شدن

    temperature observations

    برنگری‌های حرارت

    He made a few childish observations.

    او چند اظهار نظر بچگانه کرد.

    noun

    پزشکی توجه (پزشکی)، (تحت) نظر، (تحت) بررسی، معاینه

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در ایکس

    He was under observation by the police.

    پلیس او را تحت‌نظر داشت.

    He is under observation in the hospital.

    او در بیمارستان تحت مراقبت است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The patient is under continuous observation.

    بیمار دائماً تحت مراقبت است.

    noun countable

    (به ویژه در پژوهش‌های علمی) مشاهده و یادداشت

    She has just published her observations on the Iranian society.

    او اخیراً نظریات خودش را درباره‌ی جامعه‌ی ایران به چاپ رسانده است.

    noun

    (در اصل) رعایت (قانون یا سنت و غیره)

    noun

    نجوم رصد

    adjective

    دیدبانی

    an observation tower

    برج دیده‌بانی

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد observation

    1. noun attention, scrutiny
      Synonyms:
      consideration notice knowledge view regard experience mind study examination investigation perception monitoring supervision inspection ascertainment cognizance cognition detection conclusion information measurement search mark note scrutiny review watching probe surveillance estimation heedfulness recognizing remark once-over check overlook noticing research
      Antonyms:
      inattention indifference neglect heedlessness thoughtlessness
    1. noun comment on something scrutinized
      Synonyms:
      comment mention note remark opinion thought utterance saying commentary reflection finding pronouncement annotation crack comeback catch phrase mouthful wisecrack obiter dictum
      Antonyms:
      no comment

    Collocations

    be under observation

    تحت‌نظر بودن، تحت بررسی بودن، تحت معاینه بودن، زیر برنگری بودن

    keep (somebody) under observation

    (پلیس) تحت‌نظر گرفتن، (پزشک یا بیمارستان) مورد معاینه و بررسی قرار دادن

    take an observation

    (نجوم) رصد کردن

    لغات هم‌خانواده observation

    • noun
      observation, observer, observance, observatory
    • adjective
      observant, observable
    • verb - transitive
      observe
    • adverb
      observantly

    سوال‌های رایج observation

    شکل جمع observation چی میشه؟

    شکل جمع observation در زبان انگلیسی observations است.

    ارجاع به لغت observation

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «observation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/observation

    لغات نزدیک observation

    • - observant
    • - observantly
    • - observation
    • - observation car
    • - observation post
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.