شکل جمع:
observances(قانون یا عرف دینی) پیروی، اطاعت، رعایت، پایبندی
The observance of safety protocols is essential in the workplace.
رعایت پروتکلهای ایمنی در محیط کار ضروری است.
The observance of the laws reflects a commitment to civic responsibility.
پایبندی به قوانین نشاندهندهی تعهد به مسئولیت مدنی است.
فریضه، آیین، منسک، رسم، عرف، واجب، مراسم، تشریفات
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Memorial Day observances are an important part of American culture.
مناسک روز یادبود بخش مهمی از فرهنگ آمریکایی است.
She participates in various religious observances to honor her beliefs.
او برای ارج نهادن به اعتقادات خود در مراسمهای مذهبی مختلفی شرکت میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «observance» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/observance