با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Observance

əbˈzɜrːvns əbˈzɜːvns
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
رعایت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- the observance of laws
- رعایع قوانین
- the observance of Nowruz ceremonies
- برگزاری مراسم نوروز
- religious observances
- رسوم مذهبی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد observance

  1. noun attention to, knowledge of something
    Synonyms: acknowledgment, acquittal, acquittance, adherence, awareness, carrying out, celebration, cognizance, compliance, discharge, fidelity, fulfillment, heed, heeding, honoring, keeping, mark, mind, note, notice, obedience, observation, performance, regard, remark, satisfaction
    Antonyms: carelessness, heedlessness, neglect, thoughtlessness
  2. noun ceremony, rite
    Synonyms: celebration, ceremonial, custom, fashion, form, formality, liturgy, performance, practice, ritual, rule, service, tradition
    Antonyms: unorthodoxy

ارجاع به لغت observance

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «observance» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/observance

لغات نزدیک observance

پیشنهاد بهبود معانی