آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Fashion

    ˈfæʃn ˈfæʃn

    گذشته‌ی ساده:

    fashioned

    شکل سوم:

    fashioned

    سوم‌شخص مفرد:

    fashions

    وجه وصفی حال:

    fashioning

    شکل جمع:

    fashions

    معنی fashion | جمله با fashion

    noun A2

    سبک، روش، طرز، اسلوب، طریقه، طریق، عنوان

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    in a friendly fashion

    به روش دوستانه

    She joined her hands together in the Indian fashion and gave a little bow.

    او به سبک هندی‌ها دست‌هایش را به هم چسباند و تعظیم کوتاهی کرد.

    noun

    مد، رسم، چیز مرسوم (یا رایج)، باب روز

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

    the latest fashions in woman's clothing

    آخرین مد لباس‌های زنانه

    French and Italian fashions

    مدهای فرانسوی و ایتالیایی

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Long skirts are out of fashion.

    دامن بلند مد نیست.

    Long skirts are in fashion.

    دامن بلند مد است.

    A man of fashion.

    مردی که اهل مد است.

    She sacrifices everything for fashion.

    او همه‌چیز را فدای مد می‌کند.

    It is the society that fashions some youths into criminals.

    این اجتماع است که برخی جوانان را تبهکار می‌کند.

    Music fashioned to our taste.

    موسیقی که مطابق سلیقه‌ی ما تدوین شده‌است.

    noun

    نحوه، چگونگی، شیوه

    verb - transitive

    ساختن، درست کردن، به‌شکل درآوردن

    He fashioned his statues out of the finest marbles.

    او تندیس‌های خود را از بهترین سنگ مرمر می‌ساخت.

    verb - transitive

    هرچیز (به ویژه جامه) که طبق مد روز باشد

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد fashion

    1. noun latest style, prevailing taste
      Synonyms:
      trend vogue fad mode style latest rage custom usage look shape form appearance cut line pattern model figure make thing convention bandwagon craze in thing latest thing last word newest wrinkle dernier cri tone mold configuration furor cultism cultus cry faddism
    1. noun attitude, manner
      Synonyms:
      way manner mode form style custom practice procedure system method usage device order sort tendency tone trend vogue prevalence mores etiquette convention formality observance prescription formula guise demeanor technique modus operandi vein precedent
    1. verb adjust, design, create
      Synonyms:
      make create design

    Collocations

    in fashion

    رایج، مد، رسم، باب

    out of fashion

    غیرمرسوم، ازمدافتاده، ناباب

    Idioms

    after (or in) a fashion

    تا اندازه‌ای، تاحدی، نه چندان

    after the fashion of

    به شیوه‌ی، به سبک، به رسم

    لغات هم‌خانواده fashion

    noun
    fashion
    adjective
    fashionable
    verb - transitive
    fashion
    adverb
    fashionably

    سوال‌های رایج fashion

    گذشته‌ی ساده fashion چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده fashion در زبان انگلیسی fashioned است.

    شکل سوم fashion چی میشه؟

    شکل سوم fashion در زبان انگلیسی fashioned است.

    شکل جمع fashion چی میشه؟

    شکل جمع fashion در زبان انگلیسی fashions است.

    وجه وصفی حال fashion چی میشه؟

    وجه وصفی حال fashion در زبان انگلیسی fashioning است.

    سوم‌شخص مفرد fashion چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد fashion در زبان انگلیسی fashions است.

    ارجاع به لغت fashion

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «fashion» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fashion

    لغات نزدیک fashion

    • - fascisti
    • - fash
    • - fashion
    • - fashion plate
    • - fashion victim
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    interceptor into ironically isn't it looks like it takes two to tango item of news I've Jan jat jaw JK jupiter judicable juggler قانون‌گذاری قیمومت غنج ارجاع ارزش‌گذاری ارغنون نصیب نغمه نغمه‌سرا نغمه‌خوان مقننه کارگزاری مغفرت تغافل کامکار
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.