امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Procedure

prəˈsiːdʒər prəˈsiːdʒə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    procedures

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
شیوه، فراروند، روال، رویه، طرز عمل، روش، روند

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- parliamentary procedure
- شیوه‌ی پارلمانی
- surgical procedure
- روال عمل جراحی
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد procedure

  1. noun process, system for accomplishing something
    Synonyms:
    action agenda agendum channels conduct course custom daily grind fashion form formula game plan gimmick grind idea layout line maneuver measure method mode modus operandi move nuts and bolts operation performance plan policy polity practice proceeding program red tape routine scheme setup step strategy style the book the numbers transaction

ارجاع به لغت procedure

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «procedure» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/procedure

لغات نزدیک procedure

پیشنهاد بهبود معانی