با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!
دریافت هدیه

    Procedural

    prəˈsiːdʒərəl prəˈsiːdʒərəl
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      procedurals

    • صفت تفضیلی:

      more procedural

    • صفت عالی:

      most procedural

    معنی‌ها

    رویه‌ای

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    وابسته به طرز عمل ورویه، روندی
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد procedural

    1. adjective Relating to court practice and procedure as opposed to the principles of law
      Synonyms: adjective
      Antonyms: substantive

    ارجاع به لغت procedural

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «procedural» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/procedural

    لغات نزدیک procedural

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    جعبه خزانه جفت و جور کردن واقعیت جلسه ارتباط با مردگان جلسه محاوره جلسه گفت و شنود جلوس کردن جلوه خود نمایانه جمنده جنباندن ناگهانی جنبش مدرسی جنبه سود جویی دادن به جنتیانا جنجال آمیزی جنوبگانی جنگار جنگپرواز جهانگیرانه جهشمند جهش دادن جهندگی داشتن جواب دادنی جواب قبول جواهر کم بها جودوسری جور شده با خیاطی جوراجور کردن جوزغه جوهر پس دادن جوهرعصیرمعده جوهرکرم جکش خور جگردیس جیک جیک مانند