حقایق عملی، دادههای واقعی، کارها و اصول اولیه، عوامل اساسی
Forget about the fancy features, just tell me the nuts and bolts of how this machine works.
ویژگیهای خیالی را فراموش کنید، فقط حقایق عملی در نحوهی کار این دستگاه را به من بگویید.
I need to understand the nuts and bolts of this new software before I can use it effectively.
قبلاز اینکه بتوانم بهطور موثر از آن استفاده کنم، باید اصول اولیهی این نرمافزار جدید را بفهمم.
ریزودرشت، چموخم، جزئیات، راهوچاه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The teacher explained the nuts and bolts of the lesson to the students.
معلم ریزودرشت درس را برای دانشآموزان توضیح داد.
The artist used the nuts and bolts to create a unique sculpture.
هنرمند از جزئیات برای ساختن مجسمهای منحصربهفرد استفاده کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «nuts and bolts» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/nuts-and-bolts