فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Workings

ˈwɜːrkɪŋz ˈwɜːkɪŋz

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun plural

انگلیسی بریتانیایی ریاضی محاسبات (که برای رسیدن به پاسخ مسئله‌ی ریاضی انجام می‌شود)

The teacher explained the workings of the equation step by step.

معلم محاسبات معادله را گام‌به‌گام توضیح داد.

The workings behind the complex mathematical problem were beyond my comprehension.

محاسبات پشت این مسئله‌ی پیچیده‌ی ریاضی فراتر از درک من بود.

noun plural

طرز کار، نحوه‌ی عمل، طرز عمل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

The workings of the human body are intricate.

طرز کار بدن انسان پیچیده است.

It is important to understand the workings of a company before making any decisions or changes.

پیش از هر گونه تصمیم یا تغییر، درک نحوه‌ی عمل شرکت مهم است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد workings

  1. noun working parts
    Synonyms:
    parts mechanism innards
  1. noun a mine or quarry that is being or has been worked
    Synonyms:
    works working operations performances reactions manipulations

لغات هم‌خانواده workings

ارجاع به لغت workings

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «workings» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/workings

لغات نزدیک workings

پیشنهاد بهبود معانی