امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Workingwoman

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun plural
(زن) کارگر، رنجبر، مزدبگیر، شاغل، حقوق‌بگیر، کارمند (در برابر: کدبانو یا زن خانه‌دار housewife)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد workingwoman

  1. noun One who labors
    Synonyms:
    hand laborer operative roustabout worker working girl workingman workman workwoman

ارجاع به لغت workingwoman

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «workingwoman» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/workingwoman

لغات نزدیک workingwoman

پیشنهاد بهبود معانی