Workload

ˈwɜːrkloʊd ˈwɜːkləʊd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun countable
(میزان کاری که باید در مدت معین انجام شود) کاربار، بار دستگاه، میزان کار، کار میزان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- each employee has a heavy workload
- میزان کاری که هر کارمند باید انجام بدهد، سنگین است
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد workload

  1. noun Work that a person is expected to do in a specified time
    Synonyms: work load

ارجاع به لغت workload

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «workload» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/workload

لغات نزدیک workload

پیشنهاد بهبود معانی