Workman

ˈwɜrːkmən ˈwɜːkmən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

noun countable
کارگر، مزدبگیر، استادکار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد workman

  1. noun One who labors
    Synonyms: hand, laborer, operative, roustabout, worker, working girl, workingman, workingwoman, workwoman
  2. noun An employee who performs manual or industrial labor
    Synonyms: laborer, toiler, workingman, mechanic, working man, working person

ارجاع به لغت workman

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «workman» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/workman

لغات نزدیک workman

پیشنهاد بهبود معانی