با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Mechanics

American: məˈkænɪks British: mɪˈkænɪks
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun
نیروبرد، علمی که درباره اثر نیرو بر اجسام بحث می‌کند ، علم جراثقال، مکانیک، علم مکانیک

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun
مکانیک
- the mechanics of writing
- فوت و فن نگارش
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mechanics

  1. noun Theory of motion and work
    Synonyms: kinetics, aeromechanics, pure mechanics, rational mechanics, machine technology, technical details
  2. noun Mechanical details
    Synonyms: logistics, workings, procedures, nitty-gritty, nuts-and-bolts
  3. noun The branch of physics that deals with the motion of material bodies and the phenomena of the action of forces on bodies
    Synonyms: machinists, workers, mechanism, operators, craftsmen

لغات هم‌خانواده mechanics

ارجاع به لغت mechanics

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mechanics» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mechanics

لغات نزدیک mechanics

پیشنهاد بهبود معانی