تدارکات، هماهنگی، سازماندهی، برنامهریزی، مدیریت اجرا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The logistics of supplying food to all the famine areas were very complex.
سازماندهی آذوقهرسانی به کلیهی نواحی قحطیزده بسیار پیچیده بود.
She handled the logistics of the event flawlessly.
او هماهنگیهای مربوط به رویداد را بینقص انجام داد.
The logistics of moving a whole company to another city are challenging.
برنامهریزی انتقال کل شرکت به شهری دیگر، کار دشواری است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «logistics» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/logistics