فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Logistics

ləˈdʒɪstɪks ləˈdʒɪstɪks

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun plural

تدارکات، هماهنگی، سازماندهی، برنامه‌ریزی، مدیریت اجرا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

The logistics of supplying food to all the famine areas were very complex.

سازماندهی آذوقه‌رسانی به کلیه‌ی نواحی قحطی‌زده بسیار پیچیده بود.

She handled the logistics of the event flawlessly.

او هماهنگی‌های مربوط به رویداد را بی‌نقص انجام داد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The logistics of moving a whole company to another city are challenging.

برنامه‌ریزی انتقال کل شرکت به شهری دیگر، کار دشواری است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد logistics

  1. noun management
    Synonyms:
    organization planning coordination strategy engineering plans systematization masterminding

ارجاع به لغت logistics

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «logistics» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/logistics

لغات نزدیک logistics

پیشنهاد بهبود معانی