شکل جمع:
strategiesراهبرد، استراتژی (تعیین اهداف و طرح کردن برنامه برای رسیدن به آنها)
The coach's winning strategy involved a mix of offense and defense tactics.
راهبرد پیروزی مربی مشتملبر ترکیبی از تاکتیکهای حمله و دفاع بود.
Developing a strong marketing strategy is essential for growing a business.
توسعهی استراتژی بازاریابی قوی برای رشد کسبوکار ضروری است.
تدبیر، استراتژی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Following this strategy will lead to success.
دنبال کردن این استراتژی منجر به موفقیت خواهد شد.
Can we discuss the details of following this strategy at the meeting?
آیا میتوانیم جزئیات دنبال کردن این استراتژی را در جلسه بررسی کنیم؟
(نظامی) استراتژی، فن راهبرد
The general's strategy led to a decisive victory on the battlefield.
استراتژی ژنرال به پیروزی قاطع در میدان نبرد منجر شد.
The general developed a new strategy to outmaneuver the enemy forces.
ژنرال فن راهبرد جدیدی برای پیشی گرفتن از نیروهای دشمن اتخاذ کرد.
استراتژی محتوا، راهبرد محتوا، استراتژی محتوایی، راهبرد محتوایی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «strategy» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/strategy