امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Strategy

ˈstrætɪdʒi ˈstrætɪdʒi
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    strategies

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable uncountable B2
راهبرد، استراتژی (تعیین اهداف و طرح کردن برنامه برای رسیدن به آن‌ها)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The coach's winning strategy involved a mix of offense and defense tactics.
- راهبرد پیروزی مربی مشتمل‌بر ترکیبی از تاکتیک‌های حمله و دفاع بود.
- Developing a strong marketing strategy is essential for growing a business.
- توسعه‌ی استراتژی بازاریابی قوی برای رشد کسب‌وکار ضروری است.
noun countable
تدبیر، استراتژی
- Following this strategy will lead to success.
- دنبال کردن این استراتژی منجر به موفقیت خواهد شد.
- Can we discuss the details of following this strategy at the meeting?
- آیا می‌توانیم جزئیات دنبال کردن این استراتژی را در جلسه بررسی کنیم؟
noun
(نظامی) استراتژی، فن راهبرد
- The general's strategy led to a decisive victory on the battlefield.
- استراتژی ژنرال به پیروزی قاطع در میدان نبرد منجر شد.
- The general developed a new strategy to outmaneuver the enemy forces.
- ژنرال فن راهبرد جدیدی برای پیشی گرفتن از نیروهای دشمن اتخاذ کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد strategy

  1. noun plan of action
    Synonyms:
    action angle approach artifice blueprint brainchild craft cunning design game game plan gimmick grand design layout maneuvering method plan planning policy procedure program project proposition racket scenario scene scheme setup slant story subtlety system tactics

Collocations

  • content strategy

    استراتژی محتوا، راهبرد محتوا، استراتژی محتوایی، راهبرد محتوایی

لغات هم‌خانواده strategy

ارجاع به لغت strategy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «strategy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/strategy

لغات نزدیک strategy

پیشنهاد بهبود معانی