شکل جمع:
brainchildrenزاییده افکار، تصوری، خیالی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
This project was the brainchild of my father.
این طرح محصول فکر (نتیجهی تخیلات) پدرم بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «brainchild» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/brainchild