امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Device

    dɪˈvaɪs dɪˈvaɪs
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      devices

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable B2
    شیوه، تمهید، اختراع، شعار

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    - Nowruz trips are a device to avoid the Nowruz formalities.
    - سفر نوروزی تدبیری برای فرار از تشریفات نوروز است.
    - Commercial advertising is a device for stimulating sales.
    - تبلیغ بازرگانی وسیله‌ای برای افزایش فروش است.
    noun countable
    دستگاه، اسباب
    - an electrical device
    - دستگاه برقی
    - A telephone is a device for long-distance conversation.
    - تلفن اسبابی است برای مکالمه از راه دور.
    - rhetorical devices
    - صنایع بدیعی
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد device

    1. noun instrument, tool
      Synonyms:
      tool instrument implement equipment machine appliance article gadget utensil accessory gear mechanism resource means agent contrivance invention creation material expedient arrangement contraption thingamabob outfit construction tackle medium shift resort makeshift rigging gimmick whatsit whatchamacallit whatnot doohickey Rube Goldberg invention
    1. noun ploy, scheme, maneuver
      Synonyms:
      trick scheme plan plot stratagem maneuver artifice ruse gimmick dodge wile design method project craft evasion shift game expedient trap gambit stunt feint fake purpose proposition pattern craftiness cunningness clever move finesse improvisation subterfuge loophole machination cabal racket chicanery
    1. noun symbol, emblem
      Synonyms:
      sign symbol token figure design pattern logo emblem motif badge insignia slogan crest ensign scroll colophon motto

    Idioms

    ارجاع به لغت device

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «device» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/device

    لغات نزدیک device

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی