گذشتهی ساده:
feintedشکل سوم:
feintedسومشخص مفرد:
feintsوجه وصفی حال:
feintingشکل جمع:
feintsوانمود، نمایش دروغی، تظاهر، خدعه، فریب، (نظامی)حمله خدعهآمیز، وانمود کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The movement of enemy tanks was no more than a feint.
جنبش تانکهای دشمن چیزی جز وانمود نبود.
He feinted a movement to the left but suddenly attacked toward the right.
او وانمود کرد که میخواهد به چپ برود؛ ولی ناگهان به طرف راست حمله کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «feint» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/feint