وانمود، ادعا، دعوی، خودفروشی، تظاهر، قصد
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
pretension to the throne
داعیهی سلطنت
He has the pretensions and habits of the rich without their money.
او خودنماییها و عادات پولداران را دارد، نه پول آنها را.
I make no pretensions of being a poet but I enjoy writing poetry.
من ادعای شاعر بودن ندارم؛ ولی از نگارش شعر لذت میبرم.
ادعا کردن، تظاهر کردن، وانمود کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pretension» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pretension