گذشتهی ساده:
disguisedشکل سوم:
disguisedسومشخص مفرد:
disguisesوجه وصفی حال:
disguisingشکل جمع:
disguisesتغییر قیافه دادن، جامه مبدل پوشیدن، نهان داشتن، پنهان کردن، لباس مبدل، تغییر قیافه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to disguise one's voice
صدای خود را عوض کردن
Disguised as a woman, Akbar slipped through the border.
اکبر درحالی که خود را بهشکل زن درآورده بود، از مرز فرار کرد.
The mother was unhappy about the untimely marriage of her son, but she disguised her feelings.
مادر از ازدواج بیموقع پسرش خرسند نبود؛ ولی احساسات خود را پنهان کرد.
Everyone thought she was an old woman, but when her disguises were removed, she was found to be a ten-year old girl!
همه میپنداشتند پیرزن است؛ ولی وقتی نقابش را برداشتند، معلوم شد دختر بچهای ده ساله است!
a king in disguise
پادشاهی با جامهی مبدل
He spoke with disguise.
در لفافه صحبت میکرد.
توفیق اجباری، نعمت در لباس نقمت، بهظاهر زحمت اما بهباطن رحمت، بهظاهر ناخوشایند اما در واقع خوشایند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «disguise» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disguise