امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Costume

ˈkɑːstuːm ˈkɒstjʊm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    costumed
  • شکل سوم:

    costumed
  • سوم‌شخص مفرد:

    costumes
  • وجه وصفی حال:

    costuming
  • شکل جمع:

    costumes

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive B2
لباس، جامه، لباس محلی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- The players wore Ghajar costumes.
- بازیگران جامه‌های دوران قاجار را پوشیده بودند.
- Scenery and costume were more important to him than the music.
- او به صحنه‌پردازی و جامه‌آرایی بیشتر از موسیقی اهمیت می‌داد.
- a museum of costumes
- موزه‌ی لباس
- bathing costume
- (انگلیس) لباس شنا
- They were all costumed in formal attire.
- همگی به جامه‌های رسمی ملبس بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد costume

  1. noun set of clothes
    Synonyms:
    apparel attire clothing dress duds ensemble fashion garb getup guise livery mode outfit rig robes style suit uniform wardrobe

Collocations

  • costume drama (or play)

    نمایش تاریخی (که در آن هنرپیشگان جامه‌های دوره‌ی مربوطه را می‌پوشند)

ارجاع به لغت costume

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «costume» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/costume

لغات نزدیک costume

پیشنهاد بهبود معانی