امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Attire

əˈtaɪr əˈtaɪə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    attires

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive
آراستن، آرایش کردن، لباس پوشاندن، لباس، آرایش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- an emperor's attire
- جامه‌ی امپراطور
- He was elegantly attired in a silk jacket.
- او با خوش‌سلیقگی به کت ابریشم آراسته بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد attire

  1. noun clothing
    Synonyms:
    accoutrements apparel array bib and tucker clothes costume drapes dress duds garb garments gear getup habiliments habit outfit raiment things threads togs uniform vestment wear
  1. verb clothe
    Synonyms:
    accoutre array clad costume deck deck out doll up drape dress dud dude up equip fit out outfit suit up tog turn out
    Antonyms:
    disrobe

ارجاع به لغت attire

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «attire» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/attire

لغات نزدیک attire

پیشنهاد بهبود معانی