با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Turn Out

ˈtɜːrnˈaʊt tɜːnaʊt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • phrasal verb B1
    انجامیدن، شدن، از آب در آمدن، معلوم شدن
    • - I was worried that I wouldn't pass the exam, but it turned out that I got the highest score in the class.
    • - نگران بودم که نتوانم امتحان را پاس شوم اما بالاترین نمره‌ی کلاس را گرفتم.
    • - I thought I was going to hate the movie, but it turned out to be really entertaining.
    • - فکر می‌کردم قرار است از این فیلم بدم بیاید اما فیلم واقعا سرگرم‌کننده‌ای از آب درآمد.
  • phrasal verb
    (چراغ) خاموش کردن
  • phrasal verb
    خارج گذاشتن، در بیرون قرار دادن
  • phrasal verb
    بیرون کردن، اخراج کردن، مرخص کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد turn out

  1. verb equip; produce
    Synonyms: accouter, appoint, arm, bear, bring out, build, clothe, dress, fabricate, finish, fit, fit out, furnish, make, manufacture, outfit, process, put out, rig, rig out, yield
  2. verb get out of bed
    Synonyms: appear, arise, come, emerge, get up, pile out, rise, rise and shine, roll out, show up, uprise, wake, wake up
    Antonyms: nap, sleep

ارجاع به لغت turn out

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «turn out» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/turn-out

لغات نزدیک turn out

پیشنهاد بهبود معانی