۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Appoint

əˈpɔɪnt əˈpɔɪnt

گذشته‌ی ساده:

appointed

شکل سوم:

appointed

سوم‌شخص مفرد:

appoints

وجه وصفی حال:

appointing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive C1

منصوب کردن، گماشتن، برگزیدن، گزیدن، انتخاب کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

He was appointed chairman.

او به ریاست گزیده شد.

Who appointed you to this job?

چه کسی شما را به این کار گماشت؟

verb - transitive

معین کردن، تعیین کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

to appoint a time for the meeting

برای گردهمایی تعیین وقت کردن

verb - transitive

برقرار کردن، واداشتن، مقرر داشتن

We gathered at the appointed place.

در محل موعود دور هم گرد آمدیم.

verb - transitive

حقوق تکلیف (ملک و غیره را) معلوم کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی حقوق

مشاهده
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد appoint

  1. verb assign responsibility; decide
    Synonyms:
    assign determine set fix select name designate delegate direct choose establish nominate allot commission elect decree command ordain enjoin accredit install settle tap finger
    Antonyms:
    reject refuse dismiss fire
  1. verb furnish
    Synonyms:
    supply provide equip fit outfit arm gear fit out turn out rig
    Antonyms:
    unfurnish not give

سوال‌های رایج appoint

گذشته‌ی ساده appoint چی میشه؟

گذشته‌ی ساده appoint در زبان انگلیسی appointed است.

شکل سوم appoint چی میشه؟

شکل سوم appoint در زبان انگلیسی appointed است.

وجه وصفی حال appoint چی میشه؟

وجه وصفی حال appoint در زبان انگلیسی appointing است.

سوم‌شخص مفرد appoint چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد appoint در زبان انگلیسی appoints است.

ارجاع به لغت appoint

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «appoint» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/appoint

لغات نزدیک appoint

پیشنهاد بهبود معانی