فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Appointed
əˌpɔɪntəd
əˈpɔɪntɪd
سوم‌شخص مفرد:
appointsوجه وصفی حال:
appointingمعنی
adjective
1- انتصابی (در مقابل انتخابی: elected)، منصوب، گماشته 2- موعود، معین، مقرر، آراسته، مجهز
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
مترادف و متضاد appointed
-
adjective namedSynonyms:chosen selected delegatedAntonyms:elected
ارجاع به لغت appointed
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «appointed» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/appointed
لغات نزدیک appointed
- - appoggiatura
- - appoint
- - appointed
- - appointee
- - appointive