آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Install

    ɪnˈstɑːl ɪnˈstɔːl

    گذشته‌ی ساده:

    installed

    شکل سوم:

    installed

    سوم‌شخص مفرد:

    installs

    وجه وصفی حال:

    installing

    توضیحات:

    حالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی instal است.

    معنی install | جمله با install

    verb - transitive B1

    راه‌اندازی کردن، کار گذاشتن، نصب کردن (ماشین‌آلات و ابزار و غیره)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    The factory's machinery has not yet been completely installed.

    ماشین‌آلات کارخانه هنوز به‌طور کامل راه‌اندازی نشده است.

    The electrician installed the new fixtures.

    برق‌کار وسایل جدید را نصب کرد.

    verb - transitive

    کامپیوتر نصب کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    I will install the new software on the computer.

    نرم‌افزار جدید را روی کامپیوتر نصب خواهم کرد.

    She installed new software on her computer.

    نرم‌افزار جدیدی را روی کامپیوترش نصب کرد.

    verb - transitive

    به شغلی گماشتن، منصوب کردن، گماردن، بر کرسی (صدارت یا استادی یا ریاست و غیره) نشاندن

    He was officially installed as mayor.

    او رسماً به‌عنوان شهردار منصوب شد.

    He installed his own sister as secretary.

    او خواهر خود را به‌عنوان منشی به کار گمارد.

    verb - transitive

    قرارگرفتن، مستقر شدن (در مکان یا شرایط یا وضعیت راحت و باب طبع)

    He installed himself in the big chair before the fire.

    او روی صندلی بزرگ جلو آتش قرار گرفت.

    instaling herself in front of the fireplace

    مستقر شدن جلو شومینه

    verb - intransitive

    کامپیوتر نصب شدن، راه‌اندازی شدن

    The software installs automatically.

    نرم‌افزار به‌صورت خودکار نصب می‌شود.

    The printer was installed.

    چاپگر راه‌اندازی شد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد install

    1. verb set up, establish
      Synonyms:
      establish institute introduce fix place put in station position lodge lay plant invest instate induct inaugurate furnish fix up ensconce build in

    سوال‌های رایج install

    گذشته‌ی ساده install چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده install در زبان انگلیسی installed است.

    شکل سوم install چی میشه؟

    شکل سوم install در زبان انگلیسی installed است.

    وجه وصفی حال install چی میشه؟

    وجه وصفی حال install در زبان انگلیسی installing است.

    سوم‌شخص مفرد install چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد install در زبان انگلیسی installs است.

    ارجاع به لغت install

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «install» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/install

    لغات نزدیک install

    • - instagrammable
    • - Instagrammer
    • - install
    • - install equipment
    • - installation
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.