فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Install

ɪnˈstɑːl ɪnˈstɔːl

گذشته‌ی ساده:

installed

شکل سوم:

installed

سوم‌شخص مفرد:

installs

وجه وصفی حال:

installing

توضیحات:

حالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی instal است.

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B1

راه‌اندازی کردن، کار گذاشتن، نصب کردن (ماشین‌آلات و ابزار و غیره)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

The factory's machinery has not yet been completely installed.

ماشین‌آلات کارخانه هنوز به‌طور کامل راه‌اندازی نشده است.

The electrician installed the new fixtures.

برق‌کار وسایل جدید را نصب کرد.

verb - transitive

کامپیوتر نصب کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کامپیوتر

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

I will install the new software on the computer.

نرم‌افزار جدید را روی کامپیوتر نصب خواهم کرد.

She installed new software on her computer.

نرم‌افزار جدیدی را روی کامپیوترش نصب کرد.

verb - transitive

به شغلی گماشتن، منصوب کردن، گماردن، بر کرسی (صدارت یا استادی یا ریاست و غیره) نشاندن

He was officially installed as mayor.

او رسماً به‌عنوان شهردار منصوب شد.

He installed his own sister as secretary.

او خواهر خود را به‌عنوان منشی به کار گمارد.

verb - transitive

قرارگرفتن، مستقر شدن (در مکان یا شرایط یا وضعیت راحت و باب طبع)

He installed himself in the big chair before the fire.

او روی صندلی بزرگ جلو آتش قرار گرفت.

instaling herself in front of the fireplace

مستقر شدن جلو شومینه

verb - intransitive

کامپیوتر نصب شدن، راه‌اندازی شدن

The software installs automatically.

نرم‌افزار به‌صورت خودکار نصب می‌شود.

The printer was installed.

چاپگر راه‌اندازی شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد install

  1. verb set up, establish
    Synonyms:
    establish institute introduce fix place put in station position lodge lay plant invest instate induct inaugurate furnish fix up ensconce build in

ارجاع به لغت install

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «install» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/install

لغات نزدیک install

پیشنهاد بهبود معانی