گذشتهی ساده:
installedشکل سوم:
installedسومشخص مفرد:
installsوجه وصفی حال:
installingحالت نوشتاری در انگلیسی بریتانیایی instal است.
راهاندازی کردن، کار گذاشتن، نصب کردن (ماشینآلات و ابزار و غیره)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
The factory's machinery has not yet been completely installed.
ماشینآلات کارخانه هنوز بهطور کامل راهاندازی نشده است.
The electrician installed the new fixtures.
برقکار وسایل جدید را نصب کرد.
کامپیوتر نصب کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کامپیوتر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I will install the new software on the computer.
نرمافزار جدید را روی کامپیوتر نصب خواهم کرد.
She installed new software on her computer.
نرمافزار جدیدی را روی کامپیوترش نصب کرد.
به شغلی گماشتن، منصوب کردن، گماردن، بر کرسی (صدارت یا استادی یا ریاست و غیره) نشاندن
He was officially installed as mayor.
او رسماً بهعنوان شهردار منصوب شد.
He installed his own sister as secretary.
او خواهر خود را بهعنوان منشی به کار گمارد.
قرارگرفتن، مستقر شدن (در مکان یا شرایط یا وضعیت راحت و باب طبع)
He installed himself in the big chair before the fire.
او روی صندلی بزرگ جلو آتش قرار گرفت.
instaling herself in front of the fireplace
مستقر شدن جلو شومینه
کامپیوتر نصب شدن، راهاندازی شدن
The software installs automatically.
نرمافزار بهصورت خودکار نصب میشود.
The printer was installed.
چاپگر راهاندازی شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «install» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/install