گذشتهی ساده:
ensconcedشکل سوم:
ensconcedسومشخص مفرد:
ensconcesوجه وصفی حال:
ensconcingسنگربندی، پوشاندن، پناه دادن، پنهان شدن، خود را در جانپناه جا دادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Asgar ensconced himself on a sofa.
اصغر روی کاناپه آرام گرفت.
Customs that ensconce themselves in the life of a people.
سنتهایی که در زندگی مردم جایگیر میشوند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «ensconce» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ensconce