گذشتهی ساده:
situatedشکل سوم:
situatedسومشخص مفرد:
situatesوجه وصفی حال:
situating(حقوق) واقع در، واقعشده، در محلی گذاردن، جا گرفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to situate the reader in the main currents of news
خواننده را در جریان اصلی اخبار قرار دادن
They decided to situate the hospital on a hill.
تصمیم گرفتند بیمارستان را روی تپهای بسازند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «situate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/situate