آخرین به‌روزرسانی:

Situate

ˈsɪtʃueɪt ˈsɪtʃueɪt ˈsɪtʃueɪt

گذشته‌ی ساده:

situated

شکل سوم:

situated

سوم‌شخص مفرد:

situates

وجه وصفی حال:

situating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adjective

(حقوق) واقع در، واقع‌شده، در محلی گذاردن، جا گرفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

to situate the reader in the main currents of news

خواننده را در جریان اصلی اخبار قرار دادن

They decided to situate the hospital on a hill.

تصمیم گرفتند بیمارستان را روی تپه‌ای بسازند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد situate

  1. verb locate
    Synonyms:
    place put set position put in place establish fix settle stand park

سوال‌های رایج situate

گذشته‌ی ساده situate چی میشه؟

گذشته‌ی ساده situate در زبان انگلیسی situated است.

شکل سوم situate چی میشه؟

شکل سوم situate در زبان انگلیسی situated است.

وجه وصفی حال situate چی میشه؟

وجه وصفی حال situate در زبان انگلیسی situating است.

سوم‌شخص مفرد situate چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد situate در زبان انگلیسی situates است.

ارجاع به لغت situate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «situate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/situate

لغات نزدیک situate

پیشنهاد بهبود معانی