آخرین به‌روزرسانی:

Situated

ˈsɪtʃueɪtɪd ˈsɪtʃueɪtɪd

سوم‌شخص مفرد:

situates

وجه وصفی حال:

situating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective formal B1

واقع شده در، واقع در، قرار گرفته در

The city is situated in a narrow valley.

شهر در دره‌ی باریکی قرار گرفته است.

The café is situated near the city park.

این کافه در نزدیکی پارک شهر واقع شده است.

adjective

دارای موقعیت خوب، دارای وضعیت مطلوب (از نظر مالی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

Pari is well-situated financially.

پری از نظر مالی وضع خوبی دارد (در وضعیت مطلوبی است).

The situated family enjoyed a life of comfort and luxury.

خانواده‌ی دارای موقعیت خوب از یک زندگی راحت و لوکس لذت بردند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد situated

  1. adjective located
    Synonyms:
    placed set positioned stationed fixed established settled occupying parked planted

ارجاع به لغت situated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «situated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/situated

لغات نزدیک situated

پیشنهاد بهبود معانی