صفت تفضیلی:
more establishedصفت عالی:
most establishedتثبیتشده، پذیرفتهشده
Following the established rules is crucial for a fair competition.
پیروی از قوانین تثبیتشده برای رقابت منصفانه بسیار مهم است.
The organization decided to break away from its established traditions.
این سازمان تصمیم گرفت از سنتهای پذیرفتهشدهاش فاصله بگیرد.
شناختهشده، مشهور
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The established professor is highly respected.
استاد شناختهشده بسیار مورد احترام است.
Our company hired an established architect to design our new office building.
شرکت ما معمار مشهوری را برای طراحی ساختمان اداری جدید ما استخدام کرد.
ریشهدوانده
The established plant in the garden is blooming beautifully.
گیاه ریشهدوانده در باغ بهزیبایی شکوفا میشود.
The established plant requires regular watering and proper sunlight to thrive.
گیاه ریشهدوانده برای رشد به آبیاری منظم و نور خورشید مناسب نیاز دارد.
رسمی (کلیسا و مذهب)
The established church in the country is the Anglican Church.
کلیسای رسمی در این کشور، کلیسای انگلیکن است.
The established church held a prominent place in the community.
کلیسای رسمی جایگاه برجستهای در جامعه داشت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «established» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/established