گذشتهی ساده:
securedشکل سوم:
securedسومشخص مفرد:
securesوجه وصفی حال:
securingصفت تفضیلی:
more secureصفت عالی:
most secureامن، ایمن، بیخطر، مطمئن، استوار، محکم، در امان
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
a secure victory
پیروزی مسلم
He was secure in the knowledge that God would be with him all the way.
خاطرش جمع بود که خدا همیشه با او همراه خواهد بود.
a secure investment
سرمایهگذاری بیمخاطره
to make a knot secure
گره را محکم کردن
a secure bridge
پل محکم
A mountain climber needs a secure rope.
کوهنورد به طناب محکم نیاز دارد.
Is the ladder secure?
آیا نردبان درست گذاشته شده است؟
People did not feel secure even in their homes.
مردم حتی در خانههایشان احساس امنیت نمیکردند.
secure from surprise attack
مصون از حملهی ناگهانی
secure from harm
ایمن از آسیب
حفظ کردن، محفوظ داشتن، تأمین کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a policy that secures against loss
بیمهنامهای که خسارت را تأمین میکند
His policies secured the country economically.
سیاستهای او کشور را از نظر اقتصادی مصون کرد.
to secure a position against attack
موضع را از حمله ایمن کردن
دستگیر کردن، بازداشت کردن
Two policemen quickly secured him.
دو پاسبان به سرعت او را بازداشت کردند.
to secure a prisoner with handcuffs
با دستبند زندانی را گرفتار کردن
اطمینان داشتن
I came secured by her promises.
چون از قولهای او مطمئن شده بودم آمدم.
If you are not secure yourself, you will not inspire confidence.
اگر از خودت مطمئن نباشی، نخواهی توانست اطمینان را به دیگران القا کنی.
گرفتن، به دست آوردن
to secure a laugh
موجب خنده شدن
to secure a confession from the accused
از متهم اقرار گرفتن
to secure aid
کمک گرفتن
to secure a job
شغل به دست آوردن
to secure a loan from a bank
از بانک یک وام دست و پا کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «secure» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/secure