گذشتهی ساده:
establishedشکل سوم:
establishedسومشخص مفرد:
establishesوجه وصفی حال:
establishingکسبوکار تأسیس کردن، بنیانگذاری کردن، ایجاد کردن، پایهگذاری کردن، برپا کردن (سازمان یا شرکتی که برای مدت طولای پابرجا میماند)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کسبوکار
The foundation was established with the goal of protecting cultural heritage.
بنیاد با هدف حفاظت از میراث فرهنگی پایهگذاری شد.
They established a small family business that still runs today.
آنها کسبوکار خانوادگی کوچکی را تأسیس کردند که هنوز هم ادامه دارد.
برقرار کردن، ایجاد کردن (ارتباط یا رابطه)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
They established communication with local communities to better understand their needs.
آنها برای درک بهتر نیازهای جوامع محلی، ارتباط برقرار کردند.
It takes time to establish a good working relationship with a new client.
ایجاد رابطهی کاری خوب با مشتری جدید، زمانبر است.
جا انداختن، تثبیت کردن، شناساندن
The new restaurant has already established a reputation for excellent service.
رستوران جدید بهسرعت شهرتی برای خدمات عالی برای خود به دست آورده است.
The scientist established her name in the field of genetics through groundbreaking research.
آن دانشمند با پژوهشهای پیشگامانه، نام خود را در حوزهی ژنتیک جا انداخت.
That book established his fame as a poet.
آن کتاب ناموری او را بهعنوان شاعر اثبات کرد.
ثابت کردن، محرز کردن، به اثبات رساندن، مشخص کردن، معلوم کردن
It was established that the document had been forged.
مشخص شد که آن سند جعل شده است.
Investigators are trying to establish the exact cause of the accident.
بازرسان در تلاشاند علت دقیق حادثه را معلوم کنند.
an established fact
واقعیت محقق
مستقر کردن، پایدار کردن، جاگیر کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کاربردی پیشرفته
The family established itself in a large house.
خانواده در منزل بزرگی مستقر شد.
They established the tent on solid ground.
آنها چادر را روی زمینی محکم برپا کردند.
to establish a statue firmly in its place
مجسمه را محکم در جای خود مستقر کردن
to establish a habit
عادتی را ایجاد کردن
برقرار کردن ارتباط
مشخص کردن علت، اثبات علت
برقراری ارتباط
ایجاد یک رابطه خوب
گذشتهی ساده establish در زبان انگلیسی established است.
شکل سوم establish در زبان انگلیسی established است.
وجه وصفی حال establish در زبان انگلیسی establishing است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «establish» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/establish