همچنین میتوان از intrench به جای entrench استفاده کرد.
تجاوز کردن به، خندق کندن، در سنگر قراردادن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His government is now firmly entrenched and it would be difficult to overthrow it.
دولت او اکنون سخت استقرار یافته است و برانداختن آن مشکل خواهد بود.
entrenched commercial interests
علایق بازرگانی دارای ریشههای عمیق
He did not entrench upon his mother's fortune.
او به اموال مادرش دست درازی نکرد.
The soldiers entrenched and awaited the enemy.
سربازان سنگر گرفتند و به انتظار دشمن نشستند.
شهری را سنگربندی کردن، شهری را مستحکم کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «entrench» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/entrench