تجاوز کردن، تخطی کردن، حمله کردن، خرد کردن، پرت کردن
an idea that impinges on one's mind
عقیدهای که به فکر کسی خطور کند
when an elastic ball impinges on another
هنگامی که یک گوی لاستیکی به گوی دیگری میخورد
impinging on other people's rights
تجاوز به حقوق دیگران
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «impinge» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/impinge