آیکن بنر

فقط تا پایان شهریور فرصت دارید اشتراک را با قیمت فعلی تهیه کنید

خرید اشتراک با قیمت فعلی فقط تا پایان شهریور

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Impinge

ɪmˈpɪndʒ ɪmˈpɪndʒ

معنی impinge | جمله با impinge

verb - intransitive

تجاوز کردن، تخطی کردن، حمله کردن، خرد کردن، پرت کردن

an idea that impinges on one's mind

عقیده‌ای که به فکر کسی خطور کند

when an elastic ball impinges on another

هنگامی‌ که یک گوی لاستیکی به گوی دیگری می‌خورد

نمونه‌جمله‌های بیشتر

impinging on other people's rights

تجاوز به حقوق دیگران

verb - intransitive

تاثیر گذاشتن، تحت تاثیر قرار دادن، اثر گذاشتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد impinge

ارجاع به لغت impinge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «impinge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/impinge

لغات نزدیک impinge

پیشنهاد بهبود معانی