فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Infringe

ɪnˈfrɪndʒ ɪnˈfrɪndʒ ɪnˈfrɪndʒ

گذشته‌ی ساده:

infringed

شکل سوم:

infringed

سوم‌شخص مفرد:

infringes

وجه وصفی حال:

infringing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive

تخلف کردن از، تجاوز کردن از، تعدی

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

to infringe a contract

قرارداد را زیر پا گذاشتن

You have infringed the regulations.

شما از مقررات سرپیچی کرده‌اید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

We are free as long as our freedom does not infringe the freedom of others.

ما آزادیم به شرطی که آزادی ما حقوق دیگران را مورد تجاوز قرار ندهد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد infringe

  1. verb violate
    Synonyms:
    break offend transgress breach infract disobey contravene invade encroach intrude trespass impose presume meddle obtrude entrench borrow steal lift pirate crash
    Antonyms:
    obey comply observe discharge

Phrasal verbs

infringe on (or upon)

(به حقوق دیگران) تجاوز کردن، تعدی کردن

ارجاع به لغت infringe

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «infringe» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/infringe

لغات نزدیک infringe

پیشنهاد بهبود معانی