گذشتهی ساده:
imposedشکل سوم:
imposedسومشخص مفرد:
imposesوجه وصفی حال:
imposingتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
به کسی تحمیل کردن، به کسی اجحاف کردن
خود را به کسی تحمیل کردن، سربار کسی شدن
خاموشباش اعلام کردن (یا رفع کردن)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «impose» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/impose