آیکن بنر

تا 40% تخفیف یلدایی

تا 40% تخفیف یلدایی

خرید یا تمدید
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۳ مهر ۱۴۰۴

    Imposition

    ˌɪmpəˈzɪʃn ˌɪmpəˈzɪʃn

    معنی imposition | جمله با imposition

    noun singular

    تحمیل، زحمت، بار اضافی، اجبار، انتظار بی‌جا

    If it is not an imposition, I would like to go with you.

    اگر مزاحم نباشم، من هم میل دارم با شما بیایم.

    She felt that taking care of her neighbor’s dog was an unfair imposition.

    او احساس می‌کرد که مراقبت از سگ همسایه‌اش، تحمیل ناعادلانه است.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I don’t want to put you to any imposition, so feel free to say no.

    نمی‌خواهم زحمتی برایت ایجاد کنم، پس راحت نه بگو.

    Being asked to work overtime every weekend was becoming a real imposition.

    درخواست اضافه‌کاری در هر آخرهفته داشت به انتظاری بی‌جا تبدیل می‌شد.

    the imposition of rigid censorship

    تحمیل سانسور شدید

    noun uncountable

    وضع، اعمال، اجرا، تصویب

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    The imposition of the death penalty remains a controversial issue.

    اجرای مجازات اعدام همچنان مسئله‌ای بحث‌برانگیز است.

    The imposition of martial law led to widespread protests.

    اعمال حکومت نظامی منجر به اعتراضات گسترده شد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The imposition of strict rules was necessary to restore order.

    وضع قوانین سخت‌گیرانه برای بازگرداندن نظم ضروری بود.

    the imposition of taxes

    اعمال مالیات

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد imposition

    1. noun deception
      Synonyms:
      trickery trick fraud cheating hoax illusion dissimulation hypocrisy artifice stratagem con craftiness imposture hocus-pocus
      Antonyms:
      honesty forthrightness
    1. noun burden
      Synonyms:
      duty pressure pain tax charge demand encumbrance restraint constraint drag levy pain in the neck command intrusion encroachment presumption
      Antonyms:
      help benefit aid advantage blessing profit

    لغات هم‌خانواده imposition

    noun
    imposition
    verb - transitive
    impose

    سوال‌های رایج imposition

    معنی imposition به فارسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «imposition» در زبان فارسی به «تحمیل»، «اجبار»، یا در برخی زمینه‌ها «وضع» (به‌ویژه در مورد قوانین یا مالیات) ترجمه می‌شود.

    این واژه از ریشه‌ی لاتین imponere گرفته شده است که از ترکیب پیشوند im- (به معنی «بر») و ponere (به معنی «نهادن» یا «قرار دادن») ساخته شده است. بنابراین، معنای اصلی آن «قرار دادن چیزی بر دیگری» یا «تحمیل کردن امری بر کسی» است. در زبان انگلیسی، «imposition» برای توصیف موقعیت‌هایی به کار می‌رود که در آن فرد یا نهادی، مسئولیت، وظیفه، قانون، یا باری ناخواسته را بر دیگری تحمیل می‌کند.

    در حوزه‌ی اجتماعی، «imposition» اغلب به وضعیتی اشاره دارد که در آن شخصی احساس می‌کند بار یا مسئولیتی ناخواسته بر او گذاشته شده است. برای نمونه، اگر فردی بدون اطلاع قبلی از دیگری بخواهد کاری دشوار یا زمان‌بر انجام دهد، ممکن است آن درخواست به عنوان an imposition (یک تحمیل) تلقی شود. این مفهوم نه‌تنها در زبان، بلکه در آداب اجتماعی نیز نقش مهمی دارد؛ زیرا مرز میان همکاری داوطلبانه و فشار ناعادلانه را مشخص می‌کند. در فرهنگ‌های مختلف، اجتناب از «تحمیل» به دیگران نشانه‌ای از ادب، احترام و ملاحظه‌گری به شمار می‌آید.

    در زمینه‌ی حقوقی و سیاسی، واژه‌ی «imposition» به معنای وضع قوانین، مقررات یا مالیات‌ها به کار می‌رود. به عنوان مثال، عبارت the imposition of taxes به معنای «وضع مالیات» است. در این معنا، واژه نوعی جنبه‌ی رسمی و نهادی پیدا می‌کند، زیرا نشان‌دهنده‌ی اعمال قدرت یا تصمیم‌گیری از سوی مقامات بالادست است. گاهی این کاربرد با بار منفی همراه است، به‌ویژه زمانی که قوانین یا مالیات‌ها بدون رضایت عمومی یا با سخت‌گیری بیش از حد وضع شوند. از همین‌رو، در ادبیات سیاسی، «imposition» اغلب استعاره‌ای از فشار قدرت و محدودیت آزادی تلقی می‌شود.

    در سطح فردی و روان‌شناختی، «imposition» می‌تواند به احساسات درونیِ ناشی از تحمیل خواسته‌ها یا انتظارات دیگران اشاره کند. برای مثال، وقتی فردی ناچار می‌شود برخلاف میل خود در کاری شرکت کند یا مسئولیتی را بپذیرد، در واقع تحت «imposition» قرار گرفته است. این تجربه ممکن است به شکل‌های مختلفی بروز کند: از احساس خستگی و دل‌زدگی گرفته تا نارضایتی یا حتی مقاومت. روان‌شناسان این مفهوم را در بررسی روابط انسانی و الگوهای قدرت مورد مطالعه قرار می‌دهند، زیرا تحمیل‌های مکرر می‌توانند اعتماد، همدلی و سلامت ارتباط را تضعیف کنند.

    از دیدگاه فلسفی و زبانی، «imposition» یادآور مرز ظریف میان قدرت و مسئولیت است. هر تحمیل، خواه از سوی فرد باشد یا نهاد، حامل نوعی نابرابری در اختیار و اراده است. با این حال، در بسیاری از موقعیت‌ها، نوعی «imposition مثبت» نیز وجود دارد؛ برای نمونه، زمانی که معلمی با تحمیل نظم و انضباط، به رشد شاگردان کمک می‌کند، یا والدینی با وضع محدودیت‌ها، امنیت فرزند خود را تضمین می‌کنند. «imposition» مفهومی دوسویه است — می‌تواند نشانه‌ی سلطه و فشار باشد یا ابزاری برای هدایت و رشد. درک این دوگانگی، کلید فهم نقش این واژه در زبان و زندگی روزمره است.

    ارجاع به لغت imposition

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «imposition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/imposition

    لغات نزدیک imposition

    • - imposing
    • - imposing building
    • - imposition
    • - impossibility
    • - impossible
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    seamstress score a goal scarcely scape scammer savor savior savage saul room temperature doozy doth downtime doyle drama queen تکذیب تکذیب کردن حمام ساقی ماهی تهی‌خار ماهی دیواربین ماهی جنگجو ماهی گوپی ماهی تترانئون ماهی‌ماهی ماهی پلاتی ماهی دم‌شمشیری لپ‌تاپ قاروقور قباد
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.