تحمیل، زحمت، بار اضافی، اجبار، انتظار بیجا
If it is not an imposition, I would like to go with you.
اگر مزاحم نباشم، من هم میل دارم با شما بیایم.
She felt that taking care of her neighbor’s dog was an unfair imposition.
او احساس میکرد که مراقبت از سگ همسایهاش، تحمیل ناعادلانه است.
I don’t want to put you to any imposition, so feel free to say no.
نمیخواهم زحمتی برایت ایجاد کنم، پس راحت نه بگو.
Being asked to work overtime every weekend was becoming a real imposition.
درخواست اضافهکاری در هر آخرهفته داشت به انتظاری بیجا تبدیل میشد.
the imposition of rigid censorship
تحمیل سانسور شدید
وضع، اعمال، اجرا، تصویب
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The imposition of the death penalty remains a controversial issue.
اجرای مجازات اعدام همچنان مسئلهای بحثبرانگیز است.
The imposition of martial law led to widespread protests.
اعمال حکومت نظامی منجر به اعتراضات گسترده شد.
The imposition of strict rules was necessary to restore order.
وضع قوانین سختگیرانه برای بازگرداندن نظم ضروری بود.
the imposition of taxes
اعمال مالیات
کلمهی «imposition» در زبان فارسی به «تحمیل»، «اجبار»، یا در برخی زمینهها «وضع» (بهویژه در مورد قوانین یا مالیات) ترجمه میشود.
این واژه از ریشهی لاتین imponere گرفته شده است که از ترکیب پیشوند im- (به معنی «بر») و ponere (به معنی «نهادن» یا «قرار دادن») ساخته شده است. بنابراین، معنای اصلی آن «قرار دادن چیزی بر دیگری» یا «تحمیل کردن امری بر کسی» است. در زبان انگلیسی، «imposition» برای توصیف موقعیتهایی به کار میرود که در آن فرد یا نهادی، مسئولیت، وظیفه، قانون، یا باری ناخواسته را بر دیگری تحمیل میکند.
در حوزهی اجتماعی، «imposition» اغلب به وضعیتی اشاره دارد که در آن شخصی احساس میکند بار یا مسئولیتی ناخواسته بر او گذاشته شده است. برای نمونه، اگر فردی بدون اطلاع قبلی از دیگری بخواهد کاری دشوار یا زمانبر انجام دهد، ممکن است آن درخواست به عنوان an imposition (یک تحمیل) تلقی شود. این مفهوم نهتنها در زبان، بلکه در آداب اجتماعی نیز نقش مهمی دارد؛ زیرا مرز میان همکاری داوطلبانه و فشار ناعادلانه را مشخص میکند. در فرهنگهای مختلف، اجتناب از «تحمیل» به دیگران نشانهای از ادب، احترام و ملاحظهگری به شمار میآید.
در زمینهی حقوقی و سیاسی، واژهی «imposition» به معنای وضع قوانین، مقررات یا مالیاتها به کار میرود. به عنوان مثال، عبارت the imposition of taxes به معنای «وضع مالیات» است. در این معنا، واژه نوعی جنبهی رسمی و نهادی پیدا میکند، زیرا نشاندهندهی اعمال قدرت یا تصمیمگیری از سوی مقامات بالادست است. گاهی این کاربرد با بار منفی همراه است، بهویژه زمانی که قوانین یا مالیاتها بدون رضایت عمومی یا با سختگیری بیش از حد وضع شوند. از همینرو، در ادبیات سیاسی، «imposition» اغلب استعارهای از فشار قدرت و محدودیت آزادی تلقی میشود.
در سطح فردی و روانشناختی، «imposition» میتواند به احساسات درونیِ ناشی از تحمیل خواستهها یا انتظارات دیگران اشاره کند. برای مثال، وقتی فردی ناچار میشود برخلاف میل خود در کاری شرکت کند یا مسئولیتی را بپذیرد، در واقع تحت «imposition» قرار گرفته است. این تجربه ممکن است به شکلهای مختلفی بروز کند: از احساس خستگی و دلزدگی گرفته تا نارضایتی یا حتی مقاومت. روانشناسان این مفهوم را در بررسی روابط انسانی و الگوهای قدرت مورد مطالعه قرار میدهند، زیرا تحمیلهای مکرر میتوانند اعتماد، همدلی و سلامت ارتباط را تضعیف کنند.
از دیدگاه فلسفی و زبانی، «imposition» یادآور مرز ظریف میان قدرت و مسئولیت است. هر تحمیل، خواه از سوی فرد باشد یا نهاد، حامل نوعی نابرابری در اختیار و اراده است. با این حال، در بسیاری از موقعیتها، نوعی «imposition مثبت» نیز وجود دارد؛ برای نمونه، زمانی که معلمی با تحمیل نظم و انضباط، به رشد شاگردان کمک میکند، یا والدینی با وضع محدودیتها، امنیت فرزند خود را تضمین میکنند. «imposition» مفهومی دوسویه است — میتواند نشانهی سلطه و فشار باشد یا ابزاری برای هدایت و رشد. درک این دوگانگی، کلید فهم نقش این واژه در زبان و زندگی روزمره است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «imposition» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/imposition