فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.

دیدن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

نگریستن

فونتیک فارسی

didan
فعل متعدی
to see, to look, to watch, to sight, to observe, to behold, to descry

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

- او می‌خواهد امشب مستند جدید را ببیند.

- She wants to watch the new documentary tonight.

- او توانایی را در هر فرصتی می‌بیند.

- He sees the potential in every opportunity.
دریافتن

فونتیک فارسی

didan
فعل متعدی
to perceive, to notice, to discern, to understand, to distinguish, to realize

- او جهان را به‌گونه‌ای متفاوت از بیشتر مردم می‌بیند.

- He perceives the world differently than most people.

- من اهمیت آموزش را می‌بینم.

- I understand the importance of education.
دیدار کردن

فونتیک فارسی

didan
فعل متعدی
to go to see, to visit

- او تصمیم گرفت به دیدن مادربزرگش در بیمارستان برود.

- She decided to go to see her grandmother in the hospital.

- او می‌خواهد به دیدن دوستی که در خارج زندگی می‌کند برود.

- He wants to visit his friend who lives abroad.
تصور کردن

فونتیک فارسی

didan
فعل متعدی
to assume, to suppose

- آن‌ها می‌بینند که او پیشنهاد شغلی را قبول خواهد کرد.

- They suppose she will accept the job offer.

- بسیاری از مردم می‌بینند که این کار آسان است، اما نیاز به مهارت دارد.

- Many people assume that the task is easy, but it requires skill.
متحمل شدن

فونتیک فارسی

-didan
سازه‌ی پیوندی
a combining form (meaning: to bear, to suffer, to sustain)

- داغ دیدن

- to be bereaved

- آسیب دیدن

- to sustain an injury
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد دیدن

  1. مترادف:
    رویت رمق نظر نگریستن

ارجاع به لغت دیدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دیدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دیدن

لغات نزدیک دیدن

پیشنهاد بهبود معانی