امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Stratagem

ˈstrætədʒəm ˈstrætədʒəm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
(رسمی) حیله‌ی جنگی، تدبیر جنگی، نیرنگ، لشکرآرایی، تمهید، ترفند، کلک، حقه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- He was a master of stratagems.
- او استاد تدابیر جنگی بود.
- Her stratagem for dealing with her husband's infidelities was to ignore them.
- ترفندش برای کنار آمدن با خیانت همسرش نادیده‌ گرفتن آن بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد stratagem

  1. noun trick
    Synonyms:
    action angle artifice bit booby trap brainchild child con deception device dodge feint gambit game game plan gamesmanship gimmick grift intrigue layout little game maneuver method one-upmanship pitch plan play plot ploy pretext proposition racket ruse scenario scene scheme setup shift slant stall story subterfuge switch twist wile

ارجاع به لغت stratagem

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «stratagem» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/stratagem

لغات نزدیک stratagem

پیشنهاد بهبود معانی