انگلیسی آمریکایی کلاهبرداری، حقهبازی، شیادی، گوشبری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His rise to power was surrounded by rumors of grift and backroom deals.
قدرتگیری او با شایعاتی دربارهی کلاهبرداری و معاملات پشتپرده همراه بود.
The detective quickly realized that the businessman’s charity project was just another clever grift.
کارآگاه خیلی زود فهمید که پروژهی خیریهی آن تاجر، فقط حقهبازی هوشمندانهی دیگری است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «grift» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grift