آیکن بنر

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۷ مرداد ۱۴۰۴

    Maneuver

    məˈnuːvər məˈnuːvə

    گذشته‌ی ساده:

    maneuvered

    شکل سوم:

    maneuvered

    سوم‌شخص مفرد:

    maneuvers

    وجه وصفی حال:

    maneuvering

    شکل جمع:

    maneuvers

    توضیحات:

    شکل نوشتاری این لغت در انگلیسی بریتانیایی: manoeuvre

    معنی maneuver | جمله با maneuver

    noun countable

    انگلیسی آمریکایی مانور، فن، عمل، حرکت، تاکتیک (ماهرانه، دقیق و پیچیده)

    Most people can learn this maneuver in a short time.

    اکثر مردم می‌توانند این عمل را در مدت کوتاهی بیاموزند.

    The gymnast’s final maneuver impressed the judges.

    آخرین حرکت ژیمناست داوران را تحت تأثیر قرار داد.

    noun plural countable

    مانور نظامی، عملیات نظامی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    Several navy ships participated in the maneuvers.

    چندین کشتی نیروی دریایی در جنگ آزمون شرکت کردند.

    The maneuver involved surrounding the enemy from both sides.

    مانور شامل محاصره‌ی دشمن از دو طرف بود.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a flanking maneuver

    جنگ ترفند جناحی

    noun countable

    تمهید، شگرد، تدبیر، ترفند، تاکتیک هوشمندانه، اقدام زیرکانه

    With a simple maneuver, he opened the door to the bank's safe.

    با یک شگرد ساده در خزانه‌ی بانک را باز کرد.

    The fighter plane's fast maneuvers confused the enemy gunners.

    ترفندهای سریع هواپیمای جنگنده توپچی‌های دشمن را گیج کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a political maneuver

    یک شگرد سیاسی

    verb - intransitive verb - transitive

    انگلیسی آمریکایی هدایت کردن، گرداندن، جهت دادن، مانور دادن، کنترل و حرکت دادن

    Iraj started the car and maneuvered out of the parking lot.

    ایرج اتومبیل را روشن کرد و با مهارت از پارکینگ خارج شد.

    He maneuvered the wheelchair into the elevator.

    او ویلچر را به داخل آسانسور هدایت کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Our regiment maneuvered for several days before it was ready to attack.

    قبل از آن که آماده‌ی حمله بشود، هنگ ما چندین روز مانور داد.

    verb - transitive

    واداشتن، وادار کردن، ترغیب کردن، تحت‌تأثیر قرار دادن، بازی دادن

    She maneuvered successfully to get him to ask her to dance.

    او با حیله‌های ظریف کاری کرد که آن مرد او را به رقص دعوت کند.

    He maneuvered himself into being asked to sing.

    کاری کرد که از او خواهش کنند که آواز بخواند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    His enemies tried to maneuver him out of his job.

    دشمنانش کوشیدند با ترفند او را از کارش برکنار کنند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد maneuver

    1. noun move, tactic
      Synonyms:
      action plan scheme trick ploy game play plot device tactic step procedure movement measure ruse artifice stratagem dodge gimmick contrivance angle feint gambit stunt intrigue manipulation machination demarche subterfuge proceeding shuffle jig finesse fancy footwork curveball shenanigans
    1. noun military practice, operation
      Synonyms:
      exercise operation procedure plan movement battle drill tactics deployment measure proceeding parade evolution stratagem war games
    1. verb plan, scheme
      Synonyms:
      design devise plot contrive scheme manage work engineer manipulate intrigue operate play trick move proceed conspire beguile cheat scam doctor rig finagle wangle finesse exploit jockey angle machinate navigate cook come up with play games pull strings shift sham put one over go around upstage push around fence leave holding the bag
      Antonyms:
      neglect
    1. verb direct physically
      Synonyms:
      move handle guide steer drive exercise manipulate direct wield deploy navigate pilot ply swing negotiate
      Antonyms:
      leave alone

    سوال‌های رایج maneuver

    گذشته‌ی ساده maneuver چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده maneuver در زبان انگلیسی maneuvered است.

    شکل سوم maneuver چی میشه؟

    شکل سوم maneuver در زبان انگلیسی maneuvered است.

    شکل جمع maneuver چی میشه؟

    شکل جمع maneuver در زبان انگلیسی maneuvers است.

    وجه وصفی حال maneuver چی میشه؟

    وجه وصفی حال maneuver در زبان انگلیسی maneuvering است.

    سوم‌شخص مفرد maneuver چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد maneuver در زبان انگلیسی maneuvers است.

    ارجاع به لغت maneuver

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «maneuver» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/maneuver

    لغات نزدیک maneuver

    • - manes
    • - manet
    • - maneuver
    • - manful
    • - manfully
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    New York nevertheless nail technician navigator NBD nell nero growth stimulate still water stewardship stoplight sponge solitary platitude قبض قد گشنیز قلمبه قیراط فراکسیون فرشته‌ی مقرب قبح تقبیح تقبیح کردن قباحت مغرور فیزیوتراپی فیزیولوژی اغماض
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.