گذشتهی ساده:
maneuveredشکل سوم:
maneuveredسومشخص مفرد:
maneuversوجه وصفی حال:
maneuveringشکل جمع:
maneuversشکل نوشتاری این لغت در انگلیسی بریتانیایی: manoeuvre
مانور، تمرین نظامی، ترفند ارتشی، جنگ ترفند، رزمایش، تمرین جنگ، مشق نظامی، جنگ آزمون (به منظور آموزش و آماده سازی)، آزمایش رزمی
a flanking maneuver
جنگ ترفند جناحی
Several navy ships participated in the maneuvers.
چندین کشتی نیروی دریایی در جنگ آزمون شرکت کردند.
Most people can learn this maneuver in a short time.
اکثر مردم میتوانند این عمل را در مدت کوتاهی بیاموزند.
تمهید، شگرد، تدبیر، ترفند
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
With a simple maneuver, he opened the door to the bank's safe.
با یک شگرد ساده در خزانهی بانک را باز کرد.
a political maneuver
یک شگرد سیاسی
The fighter plane's fast maneuvers confused the enemy gunners.
ترفندهای سریع هواپیمای جنگنده توپچیهای دشمن را گیج کرد.
ترفند جنگی بهکار بردن، جنگ آزمون کردن، در مانور شرکت دادن
Our regiment maneuvered for several days before it was ready to attack.
قبل از آن که آمادهی حمله بشود، هنگ ما چندین روز مانور داد.
با مهارت عمل کردن، ماهرانه انجام دادن، ترفند به کار بردن، شگرد زدن، (با مهارت یا حیله) واداشتن، وادار کردن، قبولاندن
Iraj started the car and maneuvered out of the parking lot.
ایرج اتومبیل را روشن کرد و با مهارت از پارکینگ خارج شد.
She maneuvered successfully to get him to ask her to dance.
او با حیلههای ظریف کاری کرد که آن مرد او را به رقص دعوت کند.
He maneuvered himself into being asked to sing.
کاری کرد که از او خواهش کنند که آواز بخواند.
His enemies tried to maneuver him out of his job.
دشمنانش کوشیدند با ترفند او را از کارش برکنار کنند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «maneuver» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/maneuver