فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Jig

dʒɪɡ dʒɪɡ

شکل جمع:

jigs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb

نوعی رقص تند، آهنگ رقص تند، جست‌وخیز سریع، شیرین‌کاری، با آهنگ تند رقص کردن، جست‌وخیز کردن، استهزا کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

She jigged the baby up and down on her knee.

او کودک را روی زانو بالا و پایین می‌پراند.

He jigged on his feet.

روی پاهایش ورجه‌وورجه می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد jig

  1. noun an indirect, usually cunning means of gaining an end
    Synonyms:
    trick device maneuver ploy artifice ruse deception dodge stratagem wile feint gimmick subterfuge sleight imposture shenanigan take-in
  1. noun music in three-four time for dancing a jig
    Synonyms:
    hop gigue contredanse song-and-dance

Idioms

in jig time

(عامیانه) به سرعت، به تندی، در زمان کوتاه

the jig is up

فاش شدن دروغ، رو شدن چیزی، لو رفتن

ارجاع به لغت jig

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «jig» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jig

لغات نزدیک jig

پیشنهاد بهبود معانی