آخرین به‌روزرسانی:

Play Games

معنی و نمونه‌جمله‌ها

collocation

بازی کردن (به طور کلی)، (مجازی) بازی درآوردن، (مجازی) گول زدن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالوکیشن‌های کاربردی سطح متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The children were playing games in the park.

بچه ها در پارک بازی می کردند.

He's always playing games with people's emotions.

او همیشه با احساسات مردم بازی می کند (آنها را گول می زند/بازی در می آورد).

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت play games

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «play games» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/play-games

لغات نزدیک play games

پیشنهاد بهبود معانی