آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۴ آبان ۱۴۰۳

    Doctor

    ˈdɑːktər ˈdɒktə

    گذشته‌ی ساده:

    doctored

    شکل سوم:

    doctored

    سوم‌شخص مفرد:

    doctors

    وجه وصفی حال:

    doctoring

    شکل جمع:

    doctors

    توضیحات:

    مخفف این لغت Dr است.

    معنی doctor | جمله با doctor

    noun countable A1

    دکتر، پزشک، طبیب

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    The doctor prescribed medicine for her illness.

    دکتر برای بیماری او دارو تجویز کرد.

    He called the doctor for a consultation.

    او برای مشاوره با پزشک تماس گرفت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The doctor examined the patient's symptoms carefully.

    طبیب علائم بیمار را به‌دقت بررسی کرد.

    She wanted to become a doctor to help others.

    او می‌خواست پزشک شود تا به دیگران کمک کند.

    noun

    دکتر، شخص دارای مدرک دکترا (فردی که دارای بالاترین مدرک دانشگاهی است)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    My father is a doctor of philosophy.

    پدرم دارای مدرک دکترای فلسفه است.

    The doctor presented his research findings at the conference.

    دکتر در این کنفرانس یافته‌های تحقیقاتی خود را ارائه کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    My professor is a doctor of linguistics; he has received his degree from a prestigious university.

    استاد من دکترای زبان‌شناسی است؛ او مدرک خود را از دانشگاه معتبری دریافت کرده است.

    verb - transitive

    (به‌منظور فریب) دستکاری کردن، دست بردن در چیزی، تحریف کردن

    It's illegal to doctor a contract without both parties' consent.

    دست بردن در قرارداد بدون رضایت طرفین غیرقانونی است.

    They attempted to doctor the evidence to mislead the investigation.

    آنها تلاش کردند که به‌منظور گمراه کردن تحقیقات، شواهد را دستکاری کنند.

    verb - transitive

    (در نوشیدنی و غذا) زهر ریختن، ماده‌ی سمی اضافه کردن، مسموم کردن

    He attempted to doctor the coffee with a lethal poison.

    او سعی کرد که قهوه را با زهری کشنده مسموم کند.

    She warned her friends not to eat the dish, suspecting it might be doctored with poison.

    او به دوستانش هشدار داد که غذاها را نخورند، زیرا احتمال می‌داد که مسموم شده باشند.

    verb - transitive informal

    انگلیسی بریتانیایی (حیوانات) اخته کردن، عقیم کردن، خصی کردن

    The farmer decided to doctor the young bulls to control the herd's population.

    کشاورز تصمیم گرفت که برای کنترل جمعیت گله، گاوهای نر جوان را اخته کند.

    The vet was called in to doctor the old cat before it could have more kittens.

    دامپزشک را فراخواندند تا گربه‌ی پیر را قبل‌از اینکه بتواند بچه‌گربه‌های بیشتری داشته باشد، عقیم کند.

    verb - transitive informal

    طبابت کردن، مداوا کردن، درمان کردن، تحت درمان قرار دادن

    He was determined to doctor the wound before it got infected.

    او مصمم بود که قبل‌از عفونی شدن زخم، آن را درمان کند.

    The hospital staff quickly doctored the injured athlete after the game.

    کارکنان بیمارستان پس‌از پایان بازی، ورزشکار مصدوم را به‌سرعت تحت درمان قرار دادند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Mehri has been doctoring in Hamedan for many years.

    مهری چندین سال است که در همدان طبابت می‌کند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد doctor

    1. noun medical practitioner
      Synonyms:
      physician medic healer md general practitioner specialist surgeon intern expert medical person medico scientist professor doc quack bones
      Antonyms:
      patient
    1. verb fix up, treat
      Synonyms:
      fix repair treat mend attend administer apply medication medicate patch up supply do up recondition rebuild reconstruct overhaul revamp
      Antonyms:
      harm hurt injure
    1. verb adulterate, pervert
      Synonyms:
      cut mix with water down dilute debase alter change add to falsify disguise misrepresent tamper with sophisticate dope up spike load fudge gloss deacon weight
      Antonyms:
      purify clean

    سوال‌های رایج doctor

    گذشته‌ی ساده doctor چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده doctor در زبان انگلیسی doctored است.

    شکل سوم doctor چی میشه؟

    شکل سوم doctor در زبان انگلیسی doctored است.

    شکل جمع doctor چی میشه؟

    شکل جمع doctor در زبان انگلیسی doctors است.

    وجه وصفی حال doctor چی میشه؟

    وجه وصفی حال doctor در زبان انگلیسی doctoring است.

    سوم‌شخص مفرد doctor چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد doctor در زبان انگلیسی doctors است.

    ارجاع به لغت doctor

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «doctor» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/doctor

    لغات نزدیک doctor

    • - dockworker
    • - dockyard
    • - doctor
    • - doctor of philosophy
    • - doctor of veterinary medicine
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    motivator move forward move house multitude playfulness playlist plight pls poesy poignant permission perplexity persecution personal personally پنبه مرفه شست هل دادن آپدیت امضا املا ارتقا انشا انشعاب منشعب گله گزار گله‌گزاری شماره گذاری کردن علامت‌گذار
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.