با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Recondition

ˌriːkənˈdɪʃn ˌriːkənˈdɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • verb - transitive
    قسمت‌های فرسوده را تعمیر و تعویض کردن، سر‌وصورت دادن به، نو‌کاری کردن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد recondition

  1. verb To bring back to a previous normal condition
    Synonyms: rebuild, reclaim, reconstruct, rehabilitate, reinstate, rejuvenate, renovate, restitute, restore
  2. verb To make new or as if new again
    Synonyms: furbish, re-create, refresh, refurbish, rejuvenate, renew, renovate, restore, revamp

ارجاع به لغت recondition

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «recondition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/recondition

لغات نزدیک recondition

پیشنهاد بهبود معانی