فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Rehabilitate

ˌriːhəˈbɪlɪteɪt ˌriːhəˈbɪlɪteɪt

گذشته‌ی ساده:

rehabilitated

شکل سوم:

rehabilitated

سوم‌شخص مفرد:

rehabilitates

وجه وصفی حال:

rehabilitating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

نوتوان کردن، توانبخشی کردن، دارای امتیازات اولیه کردن، تجدید اسکان کردن، اعاده حیثیت کردن، ترمیم کردن، به حال نخست برگرداندن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

He has succeeded in rehabilitating the memory of his disgraced father.

او در اعاده‌ی حیثیت پدر آبروریزشده‌اش توفیق یافته است.

the rehabilitation of northern forests

بازسازی جنگلهای شمال

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the rehabilitation of slum areas

بازسازی محله‌های فقیرنشین

The blind are rehabilitated in this institute.

در این مؤسسه نابینایان را توانبخشی می‌کنند.

nuns who rehabilitate prostitutes

راهبه‌هایی که فواحش را به راه راست هدایت می‌کنند

to rehabilitate a company

سودآور کردن یک شرکت

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rehabilitate

  1. verb renovate, adjust
    Synonyms:
    restore fix up improve mend rebuild reconstruct recondition renew reclaim recover reform adjust convert change reconstitute re-establish redeem reinstate reintegrate reinvigorate rejuvenate refurbish restitute save clear furbish make good
    Antonyms:
    destroy ruin hurt

ارجاع به لغت rehabilitate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rehabilitate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rehabilitate

لغات نزدیک rehabilitate

پیشنهاد بهبود معانی