گذشتهی ساده:
rehabilitatedشکل سوم:
rehabilitatedسومشخص مفرد:
rehabilitatesوجه وصفی حال:
rehabilitatingنوتوان کردن، توانبخشی کردن، دارای امتیازات اولیه کردن، تجدید اسکان کردن، اعاده حیثیت کردن، ترمیم کردن، به حال نخست برگرداندن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He has succeeded in rehabilitating the memory of his disgraced father.
او در اعادهی حیثیت پدر آبروریزشدهاش توفیق یافته است.
the rehabilitation of northern forests
بازسازی جنگلهای شمال
the rehabilitation of slum areas
بازسازی محلههای فقیرنشین
The blind are rehabilitated in this institute.
در این مؤسسه نابینایان را توانبخشی میکنند.
nuns who rehabilitate prostitutes
راهبههایی که فواحش را به راه راست هدایت میکنند
to rehabilitate a company
سودآور کردن یک شرکت
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rehabilitate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rehabilitate