با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Rehabilitate

ˌriːhəˈbɪlɪteɪt ˌriːhəˈbɪlɪteɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    rehabilitated
  • شکل سوم:

    rehabilitated
  • سوم شخص مفرد:

    rehabilitates
  • وجه وصفی حال:

    rehabilitating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive
    نوتوان کردن، توانبخشی کردن، دارای امتیازات اولیه کردن، تجدید اسکان کردن، اعاده حیثیت کردن، ترمیم کردن، به حال نخست برگرداندن
    • - He has succeeded in rehabilitating the memory of his disgraced father.
    • - او در اعاده‌ی حیثیت پدر آبروریزشده‌اش توفیق یافته است.
    • - the rehabilitation of northern forests
    • - بازسازی جنگلهای شمال
    • - the rehabilitation of slum areas
    • - بازسازی محله‌های فقیرنشین
    • - The blind are rehabilitated in this institute.
    • - در این مؤسسه نابینایان را توانبخشی می‌کنند.
    • - nuns who rehabilitate prostitutes
    • - راهبه‌هایی که فواحش را به راه راست هدایت می‌کنند
    • - to rehabilitate a company
    • - سودآور کردن یک شرکت
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد rehabilitate

  1. verb renovate, adjust
    Synonyms: change, clear, convert, fix up, furbish, improve, make good, mend, rebuild, reclaim, recondition, reconstitute, reconstruct, recover, redeem, reestablish, reform, refurbish, rehab, reinstate, reintegrate, reinvigorate, rejuvenate, renew, restitute, restore, save
    Antonyms: destroy, hurt, ruin

ارجاع به لغت rehabilitate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rehabilitate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rehabilitate

لغات نزدیک rehabilitate

پیشنهاد بهبود معانی