Rehabilitate

ˌriːhəˈbɪlɪteɪt ˌriːhəˈbɪlɪteɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    rehabilitated
  • شکل سوم:

    rehabilitated
  • سوم‌شخص مفرد:

    rehabilitates
  • وجه وصفی حال:

    rehabilitating

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
نوتوان کردن، توانبخشی کردن، دارای امتیازات اولیه کردن، تجدید اسکان کردن، اعاده حیثیت کردن، ترمیم کردن، به حال نخست برگرداندن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- He has succeeded in rehabilitating the memory of his disgraced father.
- او در اعاده‌ی حیثیت پدر آبروریزشده‌اش توفیق یافته است.
- the rehabilitation of northern forests
- بازسازی جنگلهای شمال
- the rehabilitation of slum areas
- بازسازی محله‌های فقیرنشین
- The blind are rehabilitated in this institute.
- در این مؤسسه نابینایان را توانبخشی می‌کنند.
- nuns who rehabilitate prostitutes
- راهبه‌هایی که فواحش را به راه راست هدایت می‌کنند
- to rehabilitate a company
- سودآور کردن یک شرکت
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rehabilitate

  1. verb renovate, adjust
    Synonyms: change, clear, convert, fix up, furbish, improve, make good, mend, rebuild, reclaim, recondition, reconstitute, reconstruct, recover, redeem, reestablish, reform, refurbish, rehab, reinstate, reintegrate, reinvigorate, rejuvenate, renew, restitute, restore, save
    Antonyms: destroy, hurt, ruin

ارجاع به لغت rehabilitate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rehabilitate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/rehabilitate

لغات نزدیک rehabilitate

پیشنهاد بهبود معانی