گذشتهی ساده:
recoveredشکل سوم:
recoveredسومشخص مفرد:
recoversوجه وصفی حال:
recoveringدوباره به دست آوردن، بازیافتن، بهبود یافتن، به هوش آمدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She soon recovered her health.
خیلی زود سلامتی خود را بازیافت.
Trash is burned and its metals are recovered automatically.
زباله سوزانده میشود و فلزات آن به طور اتوماتیک بازیابی میگردد.
The stolen jewellery was recovered.
جواهرات سرقت شده باز ستانده شد.
to recover losses
ضررها را جبران کردن
He recovered his own fumble.
او توپی را که از دستش افتاده بود دوباره گرفت.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «recover» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/recover