سرحال شدن، شنگول شدن، سرحال آوردن، انرژی دادن
We perked up when we heard the good news.
وقتی خبر خوب را شنیدیم، سرحال شدیم.
Would you like a cup of coffee? It might perk you up.
قهوه میخوری؟ سرحالت میاره.
رنگورو بخشیدن، شیک کردن، ژیگول کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The new paint job really perked up the room.
نقاشی جدید واقعاٌ اتاق رو شیک کرده.
He perked room up with his art.
با نقاشیهایش اتاق را شیک کرد.
تیز کردن گوشها، بلند کردن سر
The dog's ears perked up.
گوشهای سگ تیز شد.
My ears perked up when I heard my name mentioned.
با شنیدن نامم گوشهایم تیز شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «perk up» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/perk-up