Perk

pɜːrk pɜːk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    perked
  • شکل سوم:

    perked
  • سوم‌شخص مفرد:

    perks
  • وجه وصفی حال:

    perking
  • شکل جمع:

    perks

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable informal
مزیت (شغلی) (معمولاً به‌صورت جمع می‌آید)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- One of the perks of working at this company is unlimited free coffee.
- یکی از مزایای کار در این شرکت قهوه‌ی رایگان نامحدود است.
- One of the perks of being a teacher is having summers off.
- یکی از مزایای معلم بودن، تعطیلات تابستانی است.
noun countable
مزیت، امتیاز، برتری
- The free breakfast was just one of the many perks of staying at the hotel.
- صبحانه‌ی رایگان تنها یکی از مزایای اقامت در این هتل بود.
- One of the perks of living in the countryside is the fresh air and peaceful surroundings.
- یکی از امتیازهای زندگی در روستا، هوای تازه و محیط آرام است.
verb - intransitive verb - transitive informal
از صافی رد کردن، از صافی رد شدن (قهوه)
- Please perk the coffee for our guests.
- لطفاً قهوه را برای مهمانان از صافی رد کنید.
- I love to perk my coffee every morning.
- دوست دارم هر روز صبح قهوه‌ام را از صافی رد کنم.
verb - intransitive verb - transitive
بلند کردن، بالا گرفتن (سر و گوش)
- She perked up her head and looked out.
- سرش را بلند کرد و به بیرون نگاه کرد.
- The horse perked up his ears and neighed.
- اسب گوش‌هایش را بالا گرفت و شیهه کشید.
verb - intransitive verb - transitive
سرحال آوردن، به اشیاق آوردن، حال ... را جا آوردن، سرحال آمدن، به اشیاق آمدن، حال (کسی) جا آمدن، شنگول شدن (معمولاً با up می‌آید)
- The smell of food perked the children up.
- بوی خوراک بچه‌ها را به اشتیاق آورد.
- A cup of coffee in the morning always perks me up.
- یک فنجان قهوه در صبح همیشه من را سرحال می‌آورد.
verb - intransitive verb - transitive
رنگ‌ورو بخشیدن به، جلوه دادن به، قشنگ‌تر کردن (ظاهر و اتاق و غیره) (معمولاً با up می‌آید)
- The place has been recently perked out.
- به‌تازگی به آن محل رنگ‌ورو بخشیده‌اند.
- The vibrant colors of the flowers perked up the garden.
- رنگ‌های شاد گل‌ها به باغ جلوه داده‌اند.
verb - intransitive verb - transitive
بالا بردن، بهبود دادن (معمولاً با up می‌آید)
- Repeated sales perk up our income.
- حراج‌های مکرر میزان فروش را بالا می‌برد.
- Good news always manages to perk up my spirits.
- خبر خوب همیشه روحیه‌ام را بهبود می‌دهد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد perk

  1. noun benefit
    Synonyms: advantage, bonus, dividend, extra, fringe benefit, gratuity, gravy, lagniappe, largess, perquisite, plus, tip
    Antonyms: disadvantage

ارجاع به لغت perk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «perk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/perk

لغات نزدیک perk

پیشنهاد بهبود معانی