با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Advantage

ədˈvænt̬ɪdʒ ədˈvɑːntɪdʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    advantaged
  • شکل سوم:

    advantaged
  • سوم‌شخص مفرد:

    advantages
  • وجه وصفی حال:

    advantaging
  • شکل جمع:

    advantages

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B1
فایده، صرفه، سود، برتری، بهتری، مزیت، تفوق

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- the advantages of punctuality
- فواید وقت‌شناسی
- It is to my advantage.
- این موضوع به نفع من است.
verb - transitive
مزیت دادن، سودمند بودن، مفید بودن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد advantage

  1. noun benefit, favored position or circumstance
    Synonyms: aid, ascendancy, asset, assistance, authority, avail, blessing, boon, break, choice, comfort, convenience, dominance, edge, eminence, expediency, favor, gain, good, gratification, help, hold, improvement, influence, interest, lead, leeway, leg-up, leverage, luck, mastery, odds, position, power, precedence, pre-eminence, preference, prestige, prevalence, profit, protection, recognition, resources, return, sanction, starting, superiority, support, supremacy, upper hand, utility, wealth
    Antonyms: disadvantage, drawback, handicap, hindrance, loss, obstacle, restriction

Collocations

  • to advantage

    با بهره‌وری، با استفاده، با نفع

  • to take advantage of

    از فرصت استفاده کردن، بهره‌گیری کردن

لغات هم‌خانواده advantage

ارجاع به لغت advantage

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «advantage» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/advantage

لغات نزدیک advantage

پیشنهاد بهبود معانی